نمیدانم روزگار با این ریتم کند و کشدار چطور سریع میگذرد؟ این بزرگترین پارادوکس حیات نیست؟ اینکه فاصله صبح تا عصر اندازهی یک هفته طول میکشد ولی انگار همین پریروز بود که آخرین امتحان نهایی سوم دبیرستان را دادم و برگشتم خانه که یک نفسی بکشم؟ نکند ساعتها دروغ میگویند؟ از زندگی چه فهمیدم؟ در این سالها چهکار کردم؟ جواب هر دو سوال هیچ است. هیچ و پوچ. فقط روز به روز کفهی خاطرات تلخ را سنگینتر کردهام و خاطرات شیرین را آنقدر مرور کردهام که دیگر نخنما آگهی استخدام قاتل
زندگی در دست تعمیر است2
ایده آل گرایی، کون گشادی و ترس
دروغ ,روز ,میگویند؟ ,یک ,خاطرات ,ساعتها ,دروغ میگویند؟ ,ساعتها دروغ ,هر دو ,جواب هر ,چهکار کردم؟
درباره این سایت